نفهم!

ساخت وبلاگ

My mama said that the worst thing in life is getting used to loving somebody higher than anything else in this world baby.

You face another level of everything. Another level of loneliness, another level of sorrow...

نفهم!...
ما را در سایت نفهم! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1breakmyeyes1 بازدید : 17 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 20:02

هرچقدر بتونی بیشتر صبر کنی، قوی تری. برای من صبر با قدرت برابری میکنه. من قوی نیستم. اما اونقدری صبر کردم... که چشمامو ببندم و بهت بگم ، " صبر کردن خیلی سخته..." و در دم اشک هام جاری بشه. صبر کردن مثل دگردیسی میمونه. هر ثانیه ای که بیشتر صبر میکنی و نفهم!...ادامه مطلب
ما را در سایت نفهم! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1breakmyeyes1 بازدید : 26 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 20:02

من شمعی برای کیکی،

و کیلی برای تولدی،
تولد خودم، 

نداشتم.

سکوت ....

نفهم!...
ما را در سایت نفهم! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1breakmyeyes1 بازدید : 38 تاريخ : سه شنبه 20 خرداد 1399 ساعت: 23:10

روزی روزگاری آرزوهای عجیبی برای خودم داشتم. نمیدانم حرف هایم به خاطر دلتنگی های ممتد اخیرم هست یا رسوخ زمان در سلول های بدنم. امروز خودم را یک معلم میبینم. یک معلم ساده. معلمی که برای شاگردانش میخندد نفهم!...ادامه مطلب
ما را در سایت نفهم! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1breakmyeyes1 بازدید : 41 تاريخ : يکشنبه 11 خرداد 1399 ساعت: 20:51

من فقط حس انتظار دارم. حس انتظار برای یک آغوش گرم و طولانی.
تو... تو چه حسی داری؟ شاید تو هم منتظر. منتظرِ...
بیا انتظار را حواله ی ابر ها کنیم...بیا کنار من بنشین، پتو را میکشم دورمان.
آب میریزم.
آب بنوشیم.
از نو زاده شویم...
نفهم!...
ما را در سایت نفهم! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1breakmyeyes1 بازدید : 88 تاريخ : پنجشنبه 12 ارديبهشت 1398 ساعت: 0:06

همه چیز اومده جلوی چشمم. تمام زجر هایی که کشیدم.انتظار هایی که تموم نمیشدن.خود خوری ها، فریاد های ساکت درونی.

منم وایمیسادم جلوی پنجره.مثل امشب. با این تفاوت که سه تا درخت های کاج جلوی اتاقم و سر نبریده بودن اون موقع.

سرم جیغ میزد. انگار یک مار زرد خوشگل دور حلقم پیچیده بود. و من داشتم خفه میشدم. و از طرفی عاشق این خفگی.

سخت بود. سخت بود...

من چجوری دووم آوردم؟

کاش تمام اون شکنجه ها یک آدم میشد تا محکم ترین سیلی دنیا رو توی گوشش بزنم.

نفهم!...
ما را در سایت نفهم! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1breakmyeyes1 بازدید : 93 تاريخ : پنجشنبه 12 ارديبهشت 1398 ساعت: 0:06

امشب ازون شب های کوفتیه که مغزم تا صبح نمیخوابه.

ازون شب هایی که مثل قدیما دلم مته برقی میخواد برای جمجمه م.

دلم سگ لرز میخواد.

من امشب آماده م برای یک تئاتر تمام عیار.

آماده م.

نفهم!...
ما را در سایت نفهم! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1breakmyeyes1 بازدید : 78 تاريخ : پنجشنبه 12 ارديبهشت 1398 ساعت: 0:06

برای معصومان رنج کشیده چه به ارمغان میتوان آورد؟
آخرین نفس ما چقدر طول خواهد کشید؟
آزادانه خواهد بود ، یا حریص و طمعکار؟
نفهم!...
ما را در سایت نفهم! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1breakmyeyes1 بازدید : 103 تاريخ : پنجشنبه 22 آذر 1397 ساعت: 12:04

مثل اینکه یک چیزی توی گوشت پات فرو رفته باشه و نتونسته باشی درش بیاری،

بعد پوستت اومده روشو گرفته و الان به تیکه ی متورم و پر از چرک روی پاته،

که نمیگذاره راه هم بری،

من همونطوریم الان.

نمیتونم راه برم.

اگه اینجا میدون جنگ هم باشه،

من پا نمیشم بجنگم.

من دراز به دراز همینجا میخوابم.

بالاخره آهن توی گوشت آدم آب میشه.


نفهم!...
ما را در سایت نفهم! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1breakmyeyes1 بازدید : 81 تاريخ : پنجشنبه 22 آذر 1397 ساعت: 12:04

این که کافه این ساعت روز فقط میهمان من است عجیب هست.  دستم درد میکند، نمیتوانم بنویسم.  ولی  شبیه چه میمانم؟  دارق دارق(تکون خوردن در)  شرررررر(کافه چی ظرف ها رو میشوره)  دیرم نیست، اتفاقا کلی وقت دا نفهم!...ادامه مطلب
ما را در سایت نفهم! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1breakmyeyes1 بازدید : 72 تاريخ : پنجشنبه 22 آذر 1397 ساعت: 12:04